ویترین

بخشی از کار ویترین، گاه معرفی کتابها و آثار بد است و گاه خوب. برای بهتر دیدن و برای تمیز منصفانه بین آنها. آن بخش دیگر نیز، همچون آواره‌ای فضول، حول و حوش ادبیات و هنر می‌چرخد و خیره و بی غرض. خلاصه سعی بر این است.

ویترین

بخشی از کار ویترین، گاه معرفی کتابها و آثار بد است و گاه خوب. برای بهتر دیدن و برای تمیز منصفانه بین آنها. آن بخش دیگر نیز، همچون آواره‌ای فضول، حول و حوش ادبیات و هنر می‌چرخد و خیره و بی غرض. خلاصه سعی بر این است.

«من برای رنج خود شعر میگویم.»

نیما یوشیج

۱۵ مطلب در فروردين ۱۳۹۷ ثبت شده است

اتاق کار ویرجینیا وولف

شاید پربیراه نباشد اگر بگوییم به تعداد ِ نویسندگان بزرگ جهان سیاقی برای نوشتن وجود دارد...

ایران آرت: شاید پربیراه نباشد اگر بگوییم به تعداد ِ نویسندگان بزرگ جهان سیاقی برای نوشتن وجود دارد، و به شمارِ سبک و سیاق داستان نویسان، عادت‌هایی برای نوشتن.

هر نویسنده‌ای شکلی از نوشتن را انتخاب کرده است.بعضی عادت‌های عجیب غریبی دارند. مثلا نویسنده‌ای دوست دارد از شش صبح تا دو بعد از ظهر کار کند و محل کارش هم حتما اتاقی باشد بی هیچ تابلو و عکسی. نویسنده‌ی دیگر دوست دارد شب‌ها به وقت خواب دیگران بنویسد، و دیگری حتما باید بعد از کلی دویدن ذهنی مهیای نوشتن داشته باشد. در این گزارش بیست عادتِ نوشتن از بیست نویسنده بنام را مطالعه می‌کنید. این اطلاعات به صورت پراکنده از جمله از بازفیلد و آوانگارد نقل شده است و در آن عادت‌هایی از نویسندگانی نظیر گوستاو فلوبر، جیمز جویس، ارنست همینگوی، ساموئل بکت، گابریل گارسیا مارکز، ولادیمیر ناباکوف، هاروکی موراکامی، ویرجینیا وولف و ... توصیف شده است.

توصیه‌های” ویرجینیا وولف” به نویسندگان جویای نام!

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) به نقل از لیت‌هاب

مترجم: مهرناز زاوه

وولف صاحب ذهنی تکرارناشدنی بود و به عنوان ناشر و نویسنده اعتقادات محکمی در این باره داشت که چگونه می‌توان یک قطعه ادبی فوق‌العاده نوشت. خوشبختانه او بسیاری از ایده‌هایش را در طول زندگی برای ما در نامه‌ها و مقاله‌هایش نوشته است. در اینجا مجموعه‌ای از اندیشه‌های وولف درباره مهارت و هنر رمان برای نویسندگان جویای نام آورده شده است.

دیداری از گوشه های رشد در روزگار دگرگونی / ابراهیم گلستان

دیداری از گوشه های رشد در روزگار دگرگونی /  ابراهیم گلستان

آنچه در ادامه خواهید خواند، بازنشر نوشته ای خواندنی است از ابراهیم گلستان، حکایتی از روزگار رفته که با زبانی روایی و نثری جذاب به سبک و سیاق همیشه اش، این نوشته پیشتر در مجله فراسو شماره چهاردهم بیرون آمده، اما در فضای مجازی برای اولین بار است که منتشر می شود. با سپاس از سردبیر فراسو که مطلب را در اختیار مد و مه قرار دادند.

چهارراه بیضایی؛ نمایشی از بیم و امید برای آینده ایران

پیمان ملاز

چهارراه؛ نمایشنامه و کارگردان: بهرام بیضایی
استنفورد، کالیفرنیا، فروردین 1397

پس از نمایش “مجلس شبیه در ذکر مصائب استاد نوید ماکان و همسرش مهندس رخشید فرزین” در سال 1384، بهرام بیضایی در مصاحبه ای نمایش را یک “فریاد” توصیف کرد. “چهاراه” نیز مثل “مجلس شبیه…” در واقع “هشدارى است براى آینده ” مقاومتی است در برابر “میل جمعى به فراموشى” و روایت کابوسى است تاریخى که “قربانیانش همواره صاحبان قلم و اندیشه بوده اند”. داستانی است “نه تنها از گذشته که همچنین از آینده، و هر زمان و هر جا مى تواند اتفاق بیفتد”.

آیدین آغداشلو در وصف بیضایی گفته بود

شمایل و پایان بندی

در نقدِ نقدِ هنرهای تجسمی ایران
صالح تسبیحی

آنچه ما” نقد هنرهای تجسمی” به زبان فارسی خوانده ایم و می دانیم، ناظر است به تاریخچه ای الکن، از هم گسسته و آشفته که عمدتا نویسندگانِ شاخه های دیگر هنر به آن ورود کرده اند و دیرینه ترین ماندگاری شان بیش از یک دهه نبوده است. به حتم بعضی شان تاثیر گذار و عمیق هم بوده اند. و بسیاری از هنرمندانِ حالِ حاضرِ ایران از نوشته های آنان بهره برده اند اما پرسش اصلی این است که چرا نقدِ هنرهای تجسمی هرگز، مانند سینما یا موسیقی حرفه ای تر و جدی تر پی گرفته نشد. من به سهم خود، به عنوان کسی که گه گاه در این حوزه فعال بوده ام آسیب شناسیِ ماجرا را با مولفه های زیر فهمیدنی تر می دانم:
ندانم که ندانم
عمدتا و معمولا دیده شده است که نویسنده‌ی هنرهای تجسمی مشخصا نمی داند نقد چیست. هنوز بعد سالها، نوشته هایی عنوانِ نقد بر خود دارند که در توصیفِ فضای گالری، پله ها، سرو شکل و شمایلِ آثار و توضیحِ جزییاتِ اثر هنری متوقفند. سبک و سیاقی که سالهای دور، برای جبرانِ نبودِ عکس و امکانات، پاورقی نویسها اختراع کردند و سالهاست از کار افتاده.