در ایام نوروز امسال با دوستانی صحبت از این به میان آمد که در این زمانه چهگونه میتوان بدون بغضی در گلو تبریک و شادباش سال نو گفت وقتی جایجای این سیارهی محزون در چنگال ستم رنج میکشد؟
از آنجایی که این پرسش ریشه و محورِ همهی پیوندهای من با ادبیات و هنر و منابع شناخت و آگاهی در تمام زندگیام بوده است، طبیعی است که نخست به یاد دو شاعر و آثارشان افتادم. رمبو و دو کتاب فصلی در دوزخ و اشراقها، لوترهآمون و دو بخش کتابش آوازهای مالدورور و شعرها.
اما ضمن یادداشت کردن و ترجمهی تکههایی برای نوشتن مقالهای در پیرامون همین پرسش، درجا و فیالبداهه به یاد چند متن دیگر افتادم: از جمله کتابی به نام نیچه و سال نو، نوشتهی استفان فلوکاری، که اتفاقاً همین ژانویهی امسال منتشر شده. دوم شعری از رُنه شَر به نام ژَکمر و ژولیا و تفسیر خوبی که از آن خوانده بودم.
- ۰ نظر
- ۲۳ فروردين ۹۷ ، ۱۸:۳۰